نخستين ترجمه‌هاي قرآن به فرانسه

پدیدآوریاسین خوشحال

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 3706 بازدید
نخستين ترجمه‌هاي قرآن به فرانسه1

ياسين خوشحال *
چكيده: قرآن مجيد از سال 1647م.، که نخستين چاپ ترجمه "دوري يه" منتشر شد، تا سال 1999م. بيست و چهار بار به زبان فرانسه در آمده است .مقاله حاضر ضمن نقد و بررسي نخستين ترجمه‌هاي قرآن کريم، نگاهي اجمالي به روند ترجمه قرآن به فرانسه در طول مدت چهار قرن انداخته و سپس راهکار مناسب براي ارائه يک ترجمه خوب از قرآن را پيشنهاد کرده است

مقدمه:

جمع آوري و تنظيم يادداشتهاي پراكندة چند فصل از درس تاريخچه ترجمه به فرانسه كه توسط نويسنده در سالهاي اخير در دانشگاهها ارائه مي‌شود، خمير مايه اصلي مقاله حاضر است كه به درخواست سردبير محترم با توجه به موضوع شماره حاضر، براي اين شماره تنظيم شده است. اميد است مورد توجه و استفاده خوانندگان محترم نشريه انديشه صادق قرار گيرد.
ترجمه كتاب‌ها و مقاله‌ها يكي از ابزارهاي مفيد براي بالابردن سطح يك زبان در زمينه‌هاي علمي، فرهنگي، اجتماعي، و غيره است. امروزه ترجمه در ميان جوامع مختلف به منظور رفع نياز و ايجاد ارتباط، يك ضرورت است و كسي آن را انكار نمي كند، زيرا عامل پيشرفت ملتها شده و قوه تفكر و تخيل را بازتر و پهنه فرهنگ و زبان را گسترده‌تر مي‌كند.
ترجمه در پاسخ به نياز فرهنگ و زبان خودي است كه طي قرون متمادي صاحبان يك فرهنگ، تشنه مطالب و موضوعات ديگر فرهنگ‌ها و زبان‌ها بوده‌اند. بدين لحاظ ترجمه از باسابقه‌ترين عوامل ارتباطي ميان انسان‌ها بوده كه با ايما و اشاره به منظور تفهيم ناهمزبان شروع و امروز متحول وبه صورت كنوني درآمده است.
ترجمه پل ارتباطي دو فرهنگ و دو زبان مختلف و متفاوت است . اين پل را نبايد به اين دليل كه شايد دشمني از آن عبور كند، ويران كرد بلكه بايد آن را استحكام بخشيد.تاثير ترجمه خوب به اندازه تاليف و نگارش خوب است . ترجمه خوب نقش مهمي در تحول و تطور فرهنگ انسانها ايفا مي‌كند مخصوصا ترجمه متون مذهبي و مقدس از علاوه بر شرايط عام ترجمه، ويژگي‌هاي مهم ديگري را مترجم خود طلب مي‌كند .

ترجمه و مترجم

ترجمه، عبارت است از برگرداندن متني از زباني به زبان ديگر با رعايت مفهوم و محتواي آن متن . ترجمه، بايد منعكس كننده مفهوم و محتواي زبان مبدا با رعايت آرايش‌هاي لفظي و خالي از هر گونه حشو و زوائد، در زبان مقصد باشد. بنابراين براي برگرداندن متني به زبان ديگر، دو عنصر، لازم و ضروري است . نخست عنصر ادب و دوم مايه هنر . با عنصر ادب مفهوم ومحتواي زبان مبدا به زبان مقصد وارد مي‌شود و با مايه هنر قالب زبان مقصد براي گنجاندن محتواي زبان مبدا در آن اندازه گيري مي‌شود وسپس به کمک آرايش‌هاي لفظي، ترجمه متناسب با متن صورت مي‌گيرد. اينجاست كه مترجم بايد هنرمندانه قالب ترجمه‌اش را همگون و همانند قالب متن و به اندازه آن درآورد و از افزودن هر آنچه كه زائد بر قالب متن است بپرهيزد و توضيح و تفسير را با متن در نياميزد كه در اين صورت از مرز قانون ترجمه بيرون مي رود. زيرا ترجمه و تفسير و توضيح هر كدام مرز ويژة خود را دارند . مثلا مطالبي كه يك عرب آشنا به فنون ادب از يك آية قرآن بدون تفسير آن مي‌فهمد درست به اندازه يك فارسي زبان آشنا به فنون ادب فارسي است كه از ترجمه همان آيه بدون تفسير آن خواهد فهميد. بنابراين اگر تفسير و توضيحي براي متن لازم و ضروري شود، همان تفسير و توضيح هم براي ترجمه همان متن صادق است. پس نبايد ترجمه يك متن با تفسير و توضيح آن مخلوط شود كه در اين صورت، چنين ترجمه‌اي هيچ گونه ساختار هنري نخواهد داشت .هنر مترجم اين است كه تمام ساختار متن را بي هيچ توضيحي در ترجمه‌اش بگنجاند به طوري كه حجم ترجمه بيش از حجم متن اصلي نباشد .البته عناصري مانند توانايي متفاوت زبان‌ها در انتقال مفاهيم و زيبائي‌هاي ادبي و همچنين تفاوت فرهنگ‌ها، براي مترجمي كه بسيار توانمند و كامل و از هر نظر همسان و برابر با مولف است، مي‌توانند مشكل آفرين باشند حال چه رسد به ترجمه كلام خالق كه خالقي ديگر در زبان مقصد لازم است .

آيا ترجمه قرآن كريم جايز است؟

از همان آغاز، كه اسلام مورد پذيرش مسلمانان غير عرب واقع گرديد، بحث ترجمه قرآن كريم مطرح شد. و اين بحث بين عالمان و دانشمندان اسلامي مخالفان و طرفداراني پيدا كرد. گروهي از عالمان ديني مخالف ترجمه قرآن و گروهي ديگر نيز موافق بودند. بعضي، حكم به تحريم ترجمه قرآن كريم دادند و آن را نوعي فتنه‌انگيزي در دين دانسته‌اند. در مقابل، گروهي ديگر از عالمان ترجمه قرآن را جايز دانستند و نياز شديد مسلمانان غير عرب يكي از مهمترين عوامل رواج قرآن شد. ولكن دلايل مخالفين ترجمه قرآن را مي‌توان اينگونه برشمرد:
1- قرآن اثري شامل: نظم و معناست كه وقتي ترجمه شود، نظم و بخشي از مفاهيم بي‌كران آن از بين خواهد رفت.
2- زبان قرآن، رمز وحدت مسلمين است. و ترجمه آن براي وحدت ميهن اسلامي زيان بخش است.
3- قرآن، داراي جهاتي مانند اعجاز، استنباط، ضرب‌المثلها و غيره است كه غير قابل ترجمه هستند.
4- ترجمه قرآن در واقع، فهم مترجم از قرآن است نه تمام معني قرآن. لذا قرآن نيست.
اما دلايل موافقين ترجمه قرآن چنين است:
1- ترجمه سوره حمد توسط سلمان براي ايرانيان و ترجمه سوره مريم براي پادشاه حبشه و ترجمه نامه‌هاي پيامبر كه حاوي آيات قرآن در زمان پيامبر (صلي الله عليهو آله وسلم) انجام پذيرفت و عدم مخالفت آن حضرت با هيچ كدام از آنها.
2- فتواي ابوحنيفه، امام حنيفيان و بسياري از علماء و فقها، همچنين حضرت آيت ا... بروجردي و آيت ا... خوئي بر مجاز بودن ترجمه قرآن3.
3- دعوت اسلام، مخصوص عربها نبوده، بلكه اسلام دين جهاني است و بايد آن را با ترجمه براي جهانيان تبليغ كرد چرا كه چاپ و نشر قرآن عربي براي ملتي كه كلمه عربي نمي‌دانند چه فايده‌اي دارد.
4- در برابر آن همه ترجمه‌هاي مغلوط و مغرضانه‌اي كه براي قرآن توسط يهود و نصاري و غيره شده است، بايد ترجمه‌هايي صحيح و مورد اعتماد ارائه شود همچنانكه ترجمه غير مغرضانه و نه چندان عالي آندر "دوري يه"4 چنان تأثيري بر نويسندة نامدار فرانسوي،ولتر گذاشت كه او بجاي دشمني با مسلمانان شيفته اسلام شد.

تاريخ ترجمه قرآن در غرب

تاريخ ترجمه قرآن در فرانسه، مانند ديگر كشورهاي اروپايي، تابع تحولات اجتماعي و نيز مراحل مختلف پيدايش و گسترش شرق شناسي در اين كشورها بوده است از اين رو مي‌توان آن را به سه دورة‌ متمايز تقسيم كرد. نخستين آنها به اواسط قرن هفدهم باز مي‌گردد و در حدود يك قرن به درازا مي‌كشد. در اين دوره عامه مردم تحت تأثير تبليغات مغرضانه كشيشان، قرآن را مجموعه‌اي از روايات و داستانهاي كودكانه مي‌دانستند و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را مردي مصروع مي‌پنداشتند كه در آغاز، كاردينالي اهل روم بود ولي چون كاردينالهاي ديگر او را به مقام پاپي بر نگزيده بودند از مسيحيت روي مي‌گرداند و ديني بدعت آميز پديد مي‌آورد. اين طرز تفكر تا اواسط قرن هيجدهم ادامه داشت، سپس نسبت به موازات پيشرفت فرانسويان در شناخت بهتر اسلام كم كم تحول يافت و به ترجمه‌اي نوين از قرآن انجاميد. دوره دوم از هنگامي آغاز مي‌شود كه از يك سو رفت و آمد ميان شرق و غرب با سهولت بيشتري انجام مي‌پذيرد و تماس‌ها‌ آسان تر مي‌گردد، و از سوي ديگر فرانسويان مراكزي براي تدريس زبانهاي اسلامي و ترجمه متون مختلف ادبي و فلسفي و مذهبي مسلمانان داير مي‌كنند و از اين رهگذر، ترجمه قرآن نيز از دقت بيشتري برخوردار مي‌شود. دوره سوم با طلوع قرن بيستم آغاز مي‌شود و برخي از مسلمانان دوشادوش خاورشناسان، خود به ترجمه قرآن همت مي‌گمارند و در شناساندن قرآن به فرانسويان، نقشي فعال بر عهده مي‌گيرند. ما در اينجا ترجمه‌هايي را كه در اين سه دوره انجام شده معرفي خواهيم كرد و بعضي از آنها را نقد مي‌كنيم. نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه متعلق به دوراني بود كه بيشتر افسانه‌هاي ضد اسلامي در ميان مسيحيان رايج بود و از ترجمه لاتيني قرآن سرچشمه مي‌گرفت و اين ترجمه‌ها به دليل اينكه توسط كشيشاني كه مأمور به رد آنچه كه ترجمه مي‌كنند، بودند ترجمه مي‌شد، چندان با متن قرآن منطبق نبود. "پي ير دو كلوني" سرپرست صومعه‌اي در شرق فرانسه جزو نخستين كساني بود كه به اين كار اقدام كرد. وي در سال 1141م، شخصي به نام "پي ير دو تولد" را به كار ترجمه قرآن گماشت و چند تن از كشيشان مقيم اسپانيا از جمله "روبر دو كتون" را به خدمت گرفت تا ترجمه "پي ير دو تولد" را به زبان لاتيني فصيح بازنويسي كنند و آنان نيز، ضمن لفاظي و عبارت‌پردازي بسيار، چنين كردند8. نخستين ترجمه قرآن به زبان لاتيني بدين گونه انجام شد آنگاه "پي ير دو كلوني"، كه به ياري متن لاتيني بر محتواي قرآن دست يافته بود، خود مقدمه‌اي بر آن نوشت وبا وجود تكذيب برخي از افسانه‌هاي كودكانه‌اي كه متعصبان مسيحي از دير باز درباره پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و مسلمانان رواج داده بودند، اما در رد قرآن كوشيد ولي چون خود عربي نمي‌دانست دچار لغزشهاي بسيار شد9. تا اين تاريخ، تنها كشيشان و مبلغان مذهبي بودند كه به ترجمه قرآن آن هم از روي متن لاتيني مي‌پرداختند و تبعاً اهدافي كه در اين كار داشتند آنان را از رعايت امانت، باز مي‌داشت.
مدتي نزديك به چهار قرن ترجمه "كتون" و "تولد" تنها مأخذ فرانسويان درباره قرآن بود. اين ترجمه در سال 1547م توسط "آندره آريوابنه"10 به زبان ايتاليايي و در سال 1616م توسط "شوتيگر"11 به زبان آلماني و در سال 1641م به زبان هلندي ترجمه شد12.

نخسنين ترجمه قرآن مجيد به فرانسه :

در سال 1647م "آندر دوري يه" قرآن را مستقيماً از روي متن عربي به زبان فرانسه در آورد13 و فرانسويان را بيش از پيش با اصول عقايد مسلمانان آشنا كرد وي در سال 1580م در شهر "مارسيني"14 واقع در شرق فرانسه به دنيا آمده بود . تحصيلات مقدماتي را در كشور خود به پايان رساند و سپس عازم تركيه عثماني شد در آن جا زبانهاي تركي، عربي و فارسي را آموخت. آن گاه به عنوان كنسول فرانسه عازم مصر شد. نخستين ترجمه فرانسوي گلستان سعدي كه در سال 1634م انتشار يافت15 نيز از اوست. "دوري يه" با چنين سابقه و بضاعتي در حدود سال 1640م به ترجمه قرآن همت گماشت و اينك نخستين بار بود كه كتاب ديني مسلمانان مستقيما از روي متن عربي به يكي از زبانهاي زنده اروپايي كه همه مردم بدان سخن مي‌گفتند و نه تنها به زبان مردة لاتيني كه فقط كشيشان آن را مي‌دانستند،ترجمه مي‌شد.مترجم آن هم بر خلاف آنچه تا آن تاريخ متداول بود، مردي اهل سياست بود نه كشيشي متعصب . از اين‌رو مورد استقبال بسيار قرار گرفت و در سال 1649م يعني دو سال پس از انتشار، تجديد چاپ شد و در همان سال به زبان انگليسي سپس به زبانهاي هلندي، آلماني و روسي در آمد. و از تاريخ انتشار تا سال 1785م بيست و چهار مرتبه به چاپ رسيد و چنين موفقيتي تا آن دوره براي يك كتاب مذهبي متعلق به غير مسيحيان سابقه نداشت. با اين همه "دوري يه" نتوانست و نمي توانست خود را به كلي از قيد اوهام پيشين برهاند . از اين رو، در مقدمه كوتاهي كه بر ترجمه خود افزوده، پيامبراسلام را تكذيب و مسلمانان را تحقير كرده است . اما بايد توجه داشت نيمه اول قرن هفدهم دورة اوج گيري احساسات مذهبي كاتوليك‌ها بود. بازرسان سازمان تفتيش عقايد مذهب، مسلمانان و يهوديان را به اتهام كفر، و گاه همكيشان خود را به اتهام الحاد در تلهاي آتش مي‌سوزاندند و خاكسترشان را بر باد مي‌دادند.16 لذا اگر "دوري يه" هم نمي خواست به تعصبات مذهبي دامن زند، ناگزير بود به محافظه كاري‌هايي تن دهد و شايد مقدمه كوتاه يك و نيم صفحه‌اي او نيز بهانه‌اي براي گرفتن اجازه چاپ و نشر اثرش مي‌بود. چرا كه او پس از مقدمه بلافاصله به شرح عقايد مذهبي مسلمانان مي‌پردازد و در اين كار به هيچ روي از گفتن حقيقت دريغ نمي ورزد. "دوري يه" ترجمه قرآن را از سوره فاتحه آغاز مي‌كند و با سوره ناس به پايان مي‌رساند و اين كاري بزرگ و بي‌سابقه بود و مترجم نمونه‌اي پيش رو نداشت تا از آن بهره‌مند شود. امروزه پس از گذشت نزديك به چهارصد سال و با وجود بيست و هشت ترجمه كامل و بيش از دويست ترجمه جزيي و ناتمام از قرآن به زبان فرانسه و با آن همه پژوهش‌هايي كه درباره بلاغت و محتوا و الفاظ قرآن انجام شده، ترجمه آن به هر زباني كه باشد از جمله به زبان فرانسه كاري است بس دشوار و شايد ناممكن.
هرگاه جو حاكم بر جامعه فرانسه و روحية مذهبي مردم آن دوره و تهديد و فشار كشيشان فرانسوي جهت به انحصار در آوردن مسائل مذهبي و ممانعت از آگاهي مردم در مورد اصول اديان ديگر، را در نظر بگيريم آن گاه به اهميت كاري كه "دوري يه" براي نخستين بار انجام داده است بيشتر پي خواهيم برد.
با اين همه، ترجمه "دوري يه" نيز مانند هر كار ديگري كه براي نخستين بار انجام مي‌شود، داراي ضعف‌‌هايي است كه مي‌توان آنها را به دو دسته تقسيم كرد: فني و محتوايي. از لحاظ فني كتاب فاقد فهرست و شماره‌گذاري و ترتيب آيات است و هر يك از سوره‌ها داستان‌وار و همچون حكايتي ترجمه شده است، به گونه‌اي كه باز يافتن آيه‌اي معين در مجموع 648 صفحه كتاب حوصله و دقت بسياري مي‌خواهد. از سوي ديگر نام‌هايي كه "دوري يه" براي سوره‌ها برگزيده، با همه كوششي كه در مراجعه به تفاسير علماي اسلامي انجام داده، يا نامناسب است يا مهجور. مثلاً سوره "ماعون" را به سوره La loy يعني دين و قانون شرع در متون كهن و سوره "همزه" را Persecution يعني شكنجه ترجمه كرده است. همين گونه است در مورد سوره‌هاي "كوثر" ، "والعاديات" ، "تكاثر" ، "والضحي" ، "نصر" و بسياري از سوره‌هاي ديگر كه به ترتيب آنها را Affluence، Les chevaux ، Abondance ،Soleil leve ، و Protection ناميده است كه با اكثر ترجمه‌هاي دقيق تر معاصر يكسان نيست. البته برخي از اين ناهماهنگي‌ها را مي‌توان به اختلاف واژگان متداول در قرن 16 با واژگان زبان فرانسه معاصر مربوط دانست ولي برخي ديگر بدون ترديد از اشتباه "دوري يه" از معادل‌يابي برخواسته است. نكته ديگر در ترجمه "دوري يه" عدم توجه او به وجوه و زمان‌هاي افعال در زبان عربي است، و اين مشكلي است كه حتي برخي از مترجمان معاصر نيز نتوانستند خود را از قيد آن برهانند. زيرا برايشان دشوار بوده كه بيست و يك زمان مختلف زبان فرانسه را در معدودي زمان متداول در زبان عربي بگنجانند و مترجم در برگرداندن افعال در مي‌ماند و تنها ظاهر لفظي آنها را در نظر مي‌گيرند. به عنوان مثال آيه (تبت يدا ابي لهب و تب) را اينگونه معني مي‌كند: "ابولهب دستهاي خود را از دست داده و خداوند او را به كيفر رسانده است". "دوري يه" توجه نداشته است كه فعل تبت در نخستين آيه سوره، هر چند بصورت ماضي ساده آمده ولي در مقام نفرين بكار رفته است و اين اشتباه او، خود موجب اشتباهات ديگر شده است كه مفاد آيه مباركه فوق چنين است: (بريده باد دستهاي ابولهب! و مرگ بر او باد!) البته در برابر اين نقاط ضعف، نقاط قوتي نيز هست. كمتر پيش مي‌آيد كه "دوري يه" در بازگرداندن آيات شريفه دست‌خوش توجيهات و تفسيرهاي متداول در ميان كشيشان آن دوره شده باشد. بدينگونه ترجمه "دوري يه" اگر چه ضعف فراوان داشت و گاه تحت تأثير پيش داوريهاي آن دوره قرار مي‌گرفت اما در شناساندن متن اصلي قرآن به معاصران خود بسيار موثر بود و تا سال 1734م، پيش از انتشار ترجمه انگليسي جرج سيل17 يكي از مآخذ معتبر و مستند اروپايي درباره اسلام و مسلمانان به شمار مي‌رفت.

دومين ترجمه قرآن كريم به فرانسه

پس از رنسانس، گشوده شدن راههاي دريايي و عزيمت گروهي از جهانگردان به كشورهاي دور دست، نياز به دانستن را در قشر روشنفكر فرانسه زنده كرد و آموخته‌ها و تعاليم گذشته را به چاه ترديد انداخت. به زودي عصر روشنگري فرا رسيد و گروهي از نويسندگان و پيروان مكتب عقل گرايي دكارت به كاوش در تاريخ اسلام پرداختند و دريافتند كه آنچه مبلغان مسيحي در باره مسلمانان گفته و رواج داده بودند، دروغي بيش نبوده است، اين دسته از نويسندگان به گونه‌اي توحيد، كه آن را "دين فطري" مي‌ناميدند، معتقد بودند. پيشرو آنان ولتر بود كه، نخست، تحت تاثير آموخته‌هاي دوران كودكي و تبليغات مغرضانه كشيشان، با مسلمانان از در دشمني درآمده بود، سپس به تاريخ اسلام روي آورد . آن گاه دريافت كه كشيشان مردم را گول مي‌زدند و محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) هرگز مصروع نبود و كتابش را نيز نمي توان افسانه ناميد و يا مجموعه‌اي از داستانهاي كودكانه دانست.
در چنين فضايي بود كه دومين ترجمه قرآن به زبان فرانسه، توسط" ساواري " در دوجلد منتشر شد.18 "كلود اتي ين ساواري" در دوم اكتبر 1749م در شهر ويتره، (Vitre)واقع در شمال غربي فرانسه، به دنيا آمد. تحصيلات اوليه را در زادگاه خود به پايان برد. در فراگيري زبان خارجي استعداد فراوان داشت . در سال 1776 به مصر سفر كرد و اين سفر تا سال 1781م به طول انجاميد . در آن جا بود كه، بنابر آنچه خود مي‌گويد19، به ترجمه قرآن زير نظر مسلمانان پرداخت . ترجمه او در سال 1783م منتشر شد و خود وي نيز پنج سال بعد،چهارم فوريه 1788م در گذشت.
ساواري به غير از قرآن آثار ديگري را نيزبه شرح ذيل ترجمه كرد:
1-نامه‌هايي در باره مصر20
2- نامه‌هايي در باره يونان21
3- داستان دلدادگي انيس الوحود و وردي22
4- دستور زبان عربي عاميانه و ادبي23.
"ساواري" در افكار و عقايد پيرو ولتر بود و به "دين فطري" اعتقاد داشت و جزو خداشناسان (deiste) قرن هيجدهم به شمار مي‌رفت. از اين رو در آغاز پيش‌گفتاري كه بر ترجمه خود افزوده است، اخلاقيات قرآن را منطبق بر آيين فطري مي‌داند و در باره پيامبر اسلام چنين مي‌گويد :
"محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به ياري نبوغ بي همانند خود اعراب را از بت پرستي رهايي بخشيد و براي آنان قوانيني جديد و آييني نوين آورد"24.
"ساواري" از ترجمه‌هاي پيشين قرآن نيز ياد مي‌كند و ترجمه "دوري يه" را خسته كننده و ملا ل‌آور مي‌يابد و علت آن را هم شيوه كار او مي‌جويد، زيرا "دوري يه" نتوانسته از سبك قرآن كه پر احساس و هيجان انگيز است پيروي كند . در نتيجه ترجمه‌اش فاقد فصاحت و شيوايي خاص متون برجسته عربي است. و از نقص ديگر آن مي‌گويد كه او آيات مختلف را به هم پيوسته و قرآن را مجموعه‌اي داستان وار فراهم آورده است، شيوه‌اي كه "ساواري" سخت به آن اعتراض مي‌كند . وي خود كوشيد كه تعاليم قرآن را با رعايت ايجاز و فصاحت عبارات عربي به فرانسه برگرداند، چندان كه هر جا متن اصلي مبهم و رمز آميز بوده، او هم اين ابهام را در متن فرانسه رعايت كرده و در پي تفسير و توجيه بر نيامده است. البته براي درك بهتر مطالب، هر جا لازم دانسته، در حاشيه توضيحي بر متن افزوده است . با اين همه، اعتراف مي‌كند كه اگر بر اثر اقامتي طولاني در مصر اين امكان را نيافته بود كه به وسيله خود مسلمانان با مباني اسلام و مفاهيم قرآن آشنا شود، هرگز ياراي آن را نداشت كه به ترجمة متني چنين دشوار و شيوا دست پيدا كند "ساواري" بر خلاف غربياني كه از اسلام دين وحشتناك ساخته بودند، به دور از تعصبات مسلمانان كوشيد پيامبر اسلام را چنان كه در واقع بوده است، بنماياند. بدين منظور در مقدمه‌اي مفصل به شرح زندگي آن حضرت، براساس "منابع معتبر " مي‌پردازد.
علاوه بر منابع اسلامي، بايد ترجمه لاتيني "ماراچي "25 و مقدمه مفصل آن را نيز افزود كه در واقع مأخذ اصلي او به شمار مي‌رود، هر چند ساواري بيشتر اوقات از او با انتقاد ياد مي‌كند، زيرا "اين كشيش دانشمند، چهل سال از عمر خود را صرف ترجمه و رد قرآن كرد و عاقبت نتوانست ترجمه‌اي روان و شيوا ارائه دهد."26.
"ساواري" علاوه بر منابع و تفسيرهاي معتبر آن روز از مسلمانان نيز كمك مي‌گرفت و باتوجه به آنچه گفته شد، مي‌توان به كيفيت ترجمه ساواري بهتر پي برد. ترجمه او روان و شيوا است و بيشتر بايد آن را ترجمه معاني قرآن ناميد و نسبت به ترجمه‌هاي پيشين قوي است. البته از فردي كه پيرو ولتر و مكتب عقل گرايي دكارت است نبايد انتظار يك مسلمان عاشق اسلام و قرآن را داشت اما از امتيازات او همين بس كه وي خود را از اوهام قرون وسطايي رهانيده و داوري آزادانه در بارة اسلام، در حد معلومات و اطلاعات مردم آن روزگار كرده است.
معايب ترجمه "ساواري" همانند بسياري ديگر از مترجمان فرانسوي قرآن، برگرداندن زمان افعال عربي به زبان فرانسه است. به عنوان مثال در زبان فرانسه برگرداندن وجه التزامي در چهار زمان مستقل : مضارع، ماضي ساده، ماضي استمراري و ماضي مقدم صرف مي‌شود و وجوه تمايز آن بايد در متن ادبي رعايت شود. همچنين است وجه شرطي كه داراي مضارع، ماضي اول و ماضي دوم است. بنابر اين برگرداندن معدود زمانهاي زبان عربي به زبان فرانسه كار دشواري است. اين دشواري زماني محسوس تر مي‌شود كه مثلا ماضي ساده در مقام دعا و نفرين و يا براي بيان فعلي كه وقوع آن در آينده حتمي است، به كار مي‌رود. مانند سوره "المسد" كه "ساواري" نيز به پيروي از "دوري يه" همان اشتباه را مرتكب شده و آن را اينگونه ترجمه مي‌كند:
1- قدرت ابولهب به سستي گراييد و او نابود شد.
2- ثروت بي پايانش او را به چه كار آمد؟
3- به لهيب دوزخ گرفتار خواهد شد .
4- همسرش به او خواهد پيوست، در حالي كه هيزم بر دوش مي‌كشد.
5- و طنابي از ليف خرما بر گردن دارد.27
چنان كه ملاحظه مي‌شود، در ترجمه فرانسه، زمان افعال متن عربي به كلي در هم ريخته و فعل ماضي "تبت" كه در مقام نفرين به كار رفته، ماضي سادة اخباري فرض و به همان صورت ترجمه شده است .
آشفتگي در ترجمه و اشتباه در درك زمان افعال متن عربي در ترجمه بسياري از آيات ديگر نيز به چشم مي‌خورد.28 ايراد ديگري كه به او وارد است عدم رعايت يكساني در ترجمه كلمات و عبارات مشابه با معاني مشابه است، به عنوان مثال كلمه جليله "الله" را گاهي Dieu و گاهي Le Seigneur و Le Tout-Puissant و Le Tres-Haut ترجمه كرده است . ساواري همچنين وقتي كه براي يافتن معادل براي برخي از كلمات عربي دچار مشكل مي‌شده، به لفاظي پرداخته است. چنان كه كلمه "انفاق"را به (در آغوش ناداران سرازيز كردن )Verser dans le sein des pauvres و يا "غيب " را به ( حقايق متعالي ) Verites sublimes ترجمه كرده است. اما امتياز ترجمه "ساواري" در موضع گيري‌هاي او در برابر ترجمه‌هاي ضعيف و گاه مغرضانه پيشين است. چنانكه در موارد متعدد به نقد ترجمه "ماراچي" پرداخته است. شيوه ماراچي در ترجمه قرآن به اين شكل بود كه پس از ترجمه هر سوره، با استناد به برخي از آيات همان سوره در تكذيب قرآن و پيامبر اسلام مي‌كوشيد. در چنين مواردي است كه ساواري ضعف استدلالهاي او را آشكار مي‌سازد. به عنوان مثال "ماراچي" در رد آية 44 از سوره هود از قول مسلمانان نقل مي‌كند كه كشتي نوح 1200 ذراع ارتفاع و 600 ذراع عرض داشته است. سپس فرياد بر مي‌آورد كه ببينيد مسلمانان چه اندازه بي خردند. چگونه يك كشتي مي‌تواند 1200 ذراع ارتفاع و 600 ذراع عرض داشته باشد؟ ساواري، نخست عين عبارت مورد استناد او را نقل مي‌كند و سپس به ماراچي حمله مي‌برد كه طول را با ارتفاع اشتباه كرده و بر اساس اشتباه خود به تكذيب و تمسخر مسلمانان پرداخته و حال آن كه اين خود اوست كه بايد مورد تكذيب و تمسخر قرار گيرد.29 سپس "ساواري" اعلام مي‌دارد كه ضعف زبان عربي و عدم آشنايي "ماراچي" به زندگي در سرزمينهاي گرمسير باعث شده كه او اشكلاتي را به قرآن وارد كند، كه بسيار مضحك است.
موفقيت ترجمه "ساواري" به حدي بود كه ترجمه "دوري يه" را يكسره به فراموشي سپرد و نقدهايي را بر ترجمه "ماراچي" موجب شد و تا سال 1840م، در مدت 57 سال هشت مرتبه به چاپ رسيد.

سومين ترجمه قرآن مجيد به زبان فرانسه

اواخر قرن هيجدهم و اوليل قرن نوزدهم موسسات متعددي در فرانسه داير شد که در آنها به مطالعه و تحقيق در باره فرهنگ و زبان کشورهاي اسلامي پرداختند . يکي از آنها مدرسه زبانهاي شرقي بود که در سال 1795م کار خود را آغاز کرد و بسياري از کساني که بعدها به ترجمه قرآن پرداختند از دانش آموختگان همين مدرسه بودند.
به غير از مدرسه زبانهاي شرقي , انجمن آسيايي فرانسه نيز در سال 1822م تاسيس شد و از سال 1823م کوشش همه جانبه خود را در کار شرق شناسي آغاز کرد, پژوهشگران و نويسندگان را گرد هم جمع کرد و در روزنامه آسيايي30 نتيجه مطالعات اسلامي و ترجمه آثار برجسته ادبيات عرب و نقد و بررسي آنها را به طور مرتب منتشر مي کرد. چند سالن ادبي هم داير شد که در آنها در باره ادبيات عرب و شرقي گفت و گو مي کردند سالن "کووي يه" (Cuvier) و سالن "کلارک" (clark) از معروفترين آنها بودند.
به دنبال پيدايش اين نهضت , برخي از خاورشناسان که اغلب چندين زبان شرقي مي دانستند به ترجمه قرآن روي آوردند. "رنو" (Reinaud) و "گارسن دو تاسي" (Garcin de Tassy) قسمتهايي از قرآن را ترجمه کردند. اما هيچ يک از آنها موفقيتي به دست نياورد. تا آن که در سال 1840م ترجمه "کازيميرسکي" منتشر شد.
"البن دو کازيميرسکي بيبرشتاين"31، بيستم نوامبر سال 1808م در "کارشو" , شهرکي در لهستان به دنيا آمد. سپس به فرانسه مهاجرت کرد و در مدرسه زبانهاي شرقي به تحصيل پرداخت و به فارسي و عربي تسلط کامل يافت . در سال 1839م. به عنوان وابسته فرهنگي , همراه کنت دو سرسه, نخستين وزير مختار فرانسه به ايران آمد و با ادبيات ايراني از نزديک آشنا شد . او ديوان منوچهري داستان انيس و الجيس(برگرفته از هزارو يک شب) را ترجمه کرد و سه فرهنگ دو زبانه فرانسه به لهستاني , فرانسه به فارسي و فرانسه به عربي را نيز نوشت که سومين آن هنوز ارزش خود را حفظ کرده است.
با چنين سابقه و بضاعتي بود که کازيميرسکي يکي از روان ترين و شيواترين ترجمه‌هاي فرانسوي قرآن را پديد آورد. او چندان به زيبايي و رواني سبك خود اهميت مي داد که نمي توانست هميشه نسبت به متن قرآن وفادار بماند. ولي بايد توجه داشت که وي مسيحي بود و قرآن را تنها به عنوان کتابي فصيح و شيوا ترجمه مي کرد و طبيعي بود که به جزئيات مورد علاقه يک متخصص مسلمان عنايتي نکند و همه کوشش خود را در زيبايي متن ترجمه به کار برد همين زيبايي در سبک و چيره دستي در نويسندگي است که برخي از مترجمان بعدي را به تقليد و اقتباس از او برانگيخته و نيز موجب شده است که ترجمه‌اش از 1840م تا 1996م مجموعا 41 بار تجديد چاپ شود و اين موفقيت همچنان ادامه دارد.
يکي از نکاتي را که مي توان در ترجمه کازيميرسکي و در ترجمه برخي ديگر از خاورشناسان مورد انتقاد قرار داد برگرداندن کلمه رسول به apotre است و اين تسامحي است آشکارا که شايد از اعتقادات مذهبي او سرچشمه گرفته باشد. در فرهنگهاي معتبر مانند Le Robert و Littre کلمه aporte به معني "حواري" آمده است نه رسول خدا. Littre چنين مي گويد : " aporte نامي است که بر دوازده تن از پيروان عيسي مسيح (ع) که از سوي او مامور تبليغ انجيل شده بودند نهاده شده است".32
همين عبارت با اندکي اختلاف در فرهنگهاي ديگر نيز آمده است . اما بعدها، مخصوصا توسط مترجمان مسلمان قرآن که عمق فرهنگ اسلامي را بهتر درک مي کردند معادلهايي مانند envoye يا messager به کار بردند. شايد اختلاف از آنجا ناشي مي شد که مسيحيان عيسي بن مريم (عليه السلام) را پسر خدا مي دانستند و طبيعي بود که از ديدگاه آنان حواريان عيسي فرستادگان او باشند . اما چنين تعبيري در مورد پيامبر اسلام با روح تعاليم اسلامي مغاير است.

آغاز نقش مسلمانان در ترجمه قرآن به فرانسه

تا اين تاريخ، مسلمانان نقشي در ترجمه قرآن به فرانسه نداشتند و اين فرانسويان بودند که گاه با هدف شناخت بهتر اسلام و گاه با اهداف استعماري قرآن را به فرانسه ترجمه مي کردند .
بيست ويک سال پس از ترجمه کازيميرسکي يعني در سال 1861م ترجمه جديدي از قرآن در ليسبن پايتخت پرتقال منتشر شد که نامهاي "فاطمه ـ زيد" بر آن نقش بسته بود33 و ترکيبي از ترجمه و اخبار و احاديث با هم بود و از آنجا که اخبار موثق و ناموثق را چنان با مضامين قرآني در آميخته بود که بازشناختن آنها دشوار بود لذا اعتبار لازم را پيدا نكرد و مورد استقبال نيز واقع نشد. با اين وجود ترجمه کازيميرسکي تنها ترجمه موثق باقي ماند .
در سال 1929م ادوارد مونته،رئيس دانشکده الهيات دانشگاه ژنو، ترجمه نويني از قرآن مجيد در ژنو و پاريس منتشر کرد34 که از لحاظ انطباق با متن عربي بر ترجمه‌هاي پيشين برتري داشت و نخستين کوشش براي ترجمه دقيق قرآن بود. ترجمه "ادوارد مونته" از لحاظ پيروي از متن عربي قرآن گامي به پيش بود ولي متاثر از اعتقادات مذهبي او بود و چون فصاحت و شيوه بيان آن در سطح ترجمه "کازيميرسکي" نبود نتوانست جانشين آن شود.
از اوايل قرن بيستم، مسلماناني که زبان فرانسه را خوب مي دانستند و به قرآن و عقايد اسلامي نيز مسلط بودند وارد ميدان شدند وليکن اين ترجمه‌ها اگر از لحاظ شيوايي و رواني بيان، هم سطح ترجمه‌هاي فرانسويان نبود وليکن از لحاظ درک محتواي قرآن بر آنها فضيلت داشت .
احمد لائيمش و بن داوود که از اهالي الجزاير بودند ترجمه خود را در سال 1931م در شهر اوران (وهران) به چاپ رساندند35.
در سال 1946م احمد تيجاني با همکاري اکتاوپل ترجمه جديدي ارائه داد36 . احمد تيجاني وابسته به مکتب تيجانيه بود که در غرب آفريقا رواج بسيار دارد که گونه‌اي از تصوف با اعتقاد راسخ به رمزآميز بودن اعداد و وجود خواصي براي هر يک از آنها است. همکارش نيز متخصص در فقه مالکي رايج در مراکش بود. آنها کتابهاي متعددي در اين زمينه نوشتند. ترجمه مشترک آنها که شايد هفتمين ترجمه قرآن بود، کار ترجمه قرآن را به تدريج براي آيندگان آسان تر مي کرد و مترجمان جديد مي توانستند از حاصل زحمات پيشين استفاده کنند.
در سالهاي 1949 و 1951 ترجمه‌اي به زبان فرانسه منتشر شد که خود مکتبي در اين زمينه بوجود آورد و آن ترجمه "رژيس بلاشر"37، استاد عربي دانشگاه سُربن بود که برخي او را يکي از بزرگترين اسلام شناسان فرانسوي در قرن بيستم مي دانند.ترجمه بلاشر از قرآن داراي نوآوريهايي است . او سوره‌هاي قرآن را به ترتيب نزول آيات تنظيم و ترجمه کرد و به مسائل زبان شناختي و فقه اللغه توجه خاص کرد.
"امور غديره" ظاهرا به عنوان دانشيار در دانشگاه ليون عربي تديس مي کرد،در سال 1956 به اقتباس از بلاشر، ترجمه‌اي ديگر از قرآن ارائه کرد .
در سال 1959 ،"محمد حميدالله" از مسلمانان هندي الاصل مقيم پاريس ترجمه جديدي از قرآن بر اساس تفسير‌هاي معتبر اسلامي و نه تحقيقات خاورشناسان، ارائه کرد و اين ترجمه مورد استقبال مسلمانان قرار گرفت و نقص بزرگ آن ضعف در زبان فرانسه بود.
در سال 1967 خانم "دونيز ماسون"38 به پيروي از بلاشر وليکن به سبک روان تر و شيواتر از او ترجمه‌اي از قرآن منتشر کرد که سه بار تجديد چاپ شد و در سال 1980 تاييد دانشگاه الازهر را نيز بدست آورد.
چند سال پس از انتشار ترجمه حميدالله و شايد همزمان با ترجمه خانم "ماسون"، مسلمان ديگري به نام احمد بوديب که شاعر و نويسنده الجزايري بود قرآن را باحواشي و توضيحات بسيار به فرانسه برگرداند.39 مقدمه مفصلي نيز که آکنده از روايات عجيب و غريب و با زبان فرانسه عجيب تر رايج در قبايل کابيل که داراي غلطهاي املايي و انشايي بسيار است، به آن افزوده است.
در سال 1972 "حمزه بوبکر" ـ رئيس امام جماعت مسجد مسلمانان در پاريس ـ 40 ترجمه‌اي ارائه کرد که از روايات غير موثق و مخدوش احتراز کرده و توضيحات وحواشي آن سودمند است و شيوه نگارش آن روان و شيرين است هر چند که در چاپ اول غلطهاي املايي فراوان داشته است .
شاعر معاصر فرانسوي "ژان کروزان"41 در سال 1972 و "نورالدين بن محمود" 42 با اقتباس آشکارا از "کازيميرسکي" و در سال 1978 آقاي "صادق مازيغ"43 استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان تونس قرآن را به فرانسه درآوردند.
از سال 1985 به بعد ترجمه قرآن سرعت بيشتري به خود گرفت و اين سرعت همچنان ادامه دارد. شايد انقلاب اسلامي ايران که آوازه‌اش در سراسر جهان پيچيد،در اين امر بي تاثير نباشد و غربيان بيشتر مشتاق شدند تا به دلايل توانايي اسلام در بسيج توده‌ها واقف شوند. ترجمه‌هايي که در سالهاي اخير انتشار يافت عبارتند از:
Al-Qur-an ترجمه صلاح الدين کشريد، تونس 1984.
Le Saint-Coran ترجمه مترجمان قادياني، (فرقه احمديه) لندن 1985.
Le Saint-Coran ترجمه حميدالله ويرايش عربستان، مدينه منوره، 1990. Le Coran ترجمه رنه خوام Rene Khawam پاريس 1990.
Le Coran ترجمه ژاک برگ Jacques Berque پاريس،1991.
Le Coran L Appel ترجمه آندره شورقي Andre Choraqui پاريس،1991.
Le Coran ترجمه ابوالقاسم فخري، قم،1999.
Le Saint Qour-an ترجمه بوريما عبده داود Boureima Bbdou Daouda رياض،1999.

نتيجه گيري

چنان که ملاحظه شد قرآن مجيد از سال 1647، که نخستين چاپ ترجمه دوري يه منتشر شد، تا سال 1999 بيست و چهار بار به زبان فرانسه در آمده است .هم اکنون نيز، چه در فرانسه و چه در خارج از آن در دست تدوين است . و اين همه غير از نسخه‌هاي خطي و مضبوط در کتابخانه‌ها و نيز تعداد بي شماري ترجمه‌هاي ناقص و جزئي است که ما صحبتي از آنها نکرديم . در طول مدت چهار قرن که از ترجمه قرآن به زبان فرانسه مي گذرد، پيشرفت بسيار حاصل شده است و ميان ترجمه‌هاي دوريه و کازيميرسکي از يک سو، و ترجمه‌هاي انجام شده به وسيله خود مسلمانان و کارهاي خاورشناسان از سوي ديگر اختلاف بسيار است. باشد که مترجمان آينده از ترجمه‌هاي پيشين بهره گيرند و ترجمه‌هايي بي‌نقص‌تر و کامل‌تر ارائه دهند.
راهكاري براي ترجمه قرآن، ترجمه کاملا وفادار حتي براي بعضي از شاهکارهاي ادبي را هم غير ممکن مي‌دانند چرا که حتي اگر مترجم از هر لحاظ از خالق اثر کمتر نباشد اما توانايي‌ها و تفاوت‌هاي فرهنگي زبان مبداء و زبان مقصد به مترجم اجازه نخواهد داد که بتواند از هر لحاظ به متن اصلي وفادار بماند.حال که قرآن سراسر اعجاز و اسرار است و هر چه که زمان به پيش مي رود، راز ديگري از آن براي بشر کشف مي شود و ترجمه برابر اصل براي قرآن يعني آوردن قرآني ديگر که خداوند در آيه88 سوره اسراء آن را غير ممکن مي داند:
"بگو که اگر انس و جن، به خاطر آوردن قرآني همانند اين، گرد هم جمع شوند،و هر چند از يکديگر پشتيباني کنند (نمي توانند) مانند آن را بياورند"
درست است که هيچ ترجمه‌اي نمي تواند حق مطلب کلام خالق را ادا کند زيرا که بي‌نهايت در نهايت نمي‌گنجد وذهن محدود ما به عمق حقايق و ظرافت‌هاي وحي الهي راه نمي‌يابد ولي تلاش مترجم قرآن پيمودن راه کمال است نه رسيدن به آن، چه کمال مطلق ويژه خداست وبس.
آب دريا را اگر نتوان کشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
اما حقيقتي را که بايد به آن اعتراف کرد، اين است که ترجمه قرآن که در مورد ويژگيها، ظرافت‌ها و اعجاز و اسرار آن به تفصيل در مقالات ديگر اين شماره نشريه از آن‌ها صحبت شده است، کار يک فرد نيست بلکه بايد، ترجمه کلام خدا را کمتر از فرهنگها و دايرة المعارف‌ها ندانيم که بصورت گروه‌هاي تخصصي انجام مي شود و از طرف ديگر يک موسسه و نهاد متولي آن است که خود را ملزم مي داند در غياب يا حضور مولفان گذشته هر چاپ جديد را نسبت به چاپ قبلي کامل‌تر و بي‌نقص‌تر منتشر کند. با اين سبک، با گذشت زمان راه کامل‌تر مي‌شود. به لطف چنين شيوه‌اي بسياري از همين موسسات اعتباري جهاني و جاودانه پيدا کرده‌اند لذا براي ترجمه کلام وحي تخصص‌هايي لازم است که در يک شخص به حد نهايي نمي گنجد. مترجم قرآن ناچار است به غير از رعايت دقيق معنا و نکته‌هاي ادبي به آهنگ و احساس هم وفادار باشد به گونه‌اي که مخاطب احساس کند متن به زبان اصلي است و خداوند به طور مستقيم با او سخن مي گويد. براي يک مترجم ادعاي اينکه تنها در زبان عربي به صرف و نحو، بلاغت، تفسير، اشتقاق، فقه اللغه کاملا آشنا است بسيار دشوار است چه رسد به داشتن همين مهارتها در زبان مقصد و همچنين تسلط به زبان شناسي گرايش ترجمه، روان شناسي گرايش زبان ، تاريخ اديان، موسيقي، رياضي و غيره.
پس چه بايد کرد؟ آيا ترجمه قرآن را بايد رها کرد؟ آيا بايد مترجمان را تنها گذاشت تا هر کس در گوشه‌اي با توجه به بضاعت خود تلاش کند؟ بهترين راهکار ممکن براي انجام کاري به اين مهمي و غير قابل مقايسه تنها کار گروهي است، حداقل متشکل از افرادي که در عين حال همگي با معارف اسلامي و قرآني آشنا هستند داراي تخصص‌هاي ياد شده بالا باشند.
بدون ترديد، مشکل فرهنگي جامعه امروز ما و غرب با حفظ کردن آيات قرآن حل نمي شود (هر چند که منکر تاثير مثبت و آرام بخش صوت و آهنگ آن نيستيم) بلکه براي گسترش علوم قرآني و جذب جوانان امروز، علاقه مند کردن عموم افراد جامعه و مخصوصا جامعه فرانسوي که در قاره اروپا آفريقا و آمريکا پراکنده‌اند و امنيت فرهنگي همه جوامع مي‌توان با برنامه‌ريزي و بهره گرفتن از استادان متخصص به کارهاي مهمي همچون ترجمه قرآن به زبان‌هاي خارجي پرداخت تا به اهداف عاليه خود كه همانا رساندن کلام خدا به گوش جهانيان و سيراب کردن جوان امروز از علوم و معارف قرآني است، دست يابيم. جوان امروز در هر کجاي دنيا مي‌تواند با قرائت ترجمه‌اي خوب از قرآن خود را در برابر هرگونه انحراف مصون و فضاي جامعه بشري را سالم نگه دارد. و اگر جامعه بشري پيامدهاي استشمام عطر قرآن را عملا احساس کند، اين احساس روحاني نه تنها او را سعادتمند مي‌کند بلکه نسل‌هاي آينده را نيز رستگار خواهد ساخت.

پاورقي‌ها:

* ـ مدير داخلي فصلنامة انديشة صادق
1 - لازم مي‌دانم قبل از هر چيز بر روح بلند و پر بركت استاد، پژوهشگر و دانشمند ارجمند، مرحوم دكتر جواد حديدي درود بفرستم و عرض کنم كه بخش نقد ترجمه‌هاي قرآن گردآوري و تنظيم يادداشتهاي درس تاريخچه ترجمه ايشان در دانشگاه علامه طباطبايي و مقالات پراكنده ايشان است كه در يادداشتها و منابع به آنها اشاره خواهد شد . روحش شاد و يادش هميشه زنده باد.
2 - مدير داخلي انديشه صادق
3 - ربيع نتاج، سيد علي اكبر، ادّله‌ علمي بر جواز ترجمه قرآ.ن كريم، نشريه زبان و علوم قرآن، شماره 3 و 4، زمستان 1379.
4. Andre du Ryer
5. Pierre de Cluny
6. Pierre de Tolede
7- Robert de Ketton
8- حديدي، جواد، ترجمان وحي، سال اول شماره 1 ص.39
9- Marie- Therese d'Alvernظy, Deux traductions Latines de Coran au Moyan-Age, Archives d'histoire doctrinale et literaire de Moyen-Age, t.23/22 , 1947/1948, p.69-131
10- ِAndrea Arrivabene
11- Schwieger
12- Encyclopedie de l'Islam, vol5 p.434
13- Andre du Ryer , L'Alcoran de Mahomet , translate d'arabe en francais,1647
14- Marsigny
15- Gulistan ou Empire des Roses , Traite des Moeurs de Roys, Compose par Musldini Saadi, prince de poetes turcs et persans , traduit en francais par le sieur Andre du Ryer, Paris ,1634.
16- حديدي، جواد، اسلام از نظر ولتر، چ5، 1374، صص162-163
17- Sale, George, The Koran fo Mohammad, London, 1734
18- Claude-Etienne Savary, Le Koran traduit de l'arabe, accompagne de notes, precede k'un abrege de ls vie de Mahomet, Paris, 1783
19- Ibid.p.VI
20- Lettres sur l'Egypt, 1788
21- Lettres sur la Grece, 1788
22- Les amours d'Anas-Etoujoud et Ouradi, 1789
23- Grammaire de la langue arabe vulgaire et litteraire,1813
24- Claude-Etienne Savary, Le Koran traduit de l'arabe, accompagne de notes, precede k'un abrege de ls vie de Mahomet, Paris, 1783 p.V&VI
25- Ludovico Maracci, Alcoranus, textus universus cui praemissus est Prodromus ad refutationem Alcorani, padoue,1689,2vol. fol
26- حديدي، جواد، رهروان حقيقت، مركز نشر دانشگاهي، تهران 1380 ص.71
27- La puissance d'Abu-lahab s'est evanouie . Il a peri lui -meme.
A quoi lui ont servi ses immenses richesses؟
Il descendra dans les brasiers de l'enfer.
Son epouse de suivra portent du bois.
A son cou est attachee une corde d'ecorce de palmir.
28- حديدي، جواد، رهروان حقيقت، مركز نشر دانشگاهي، تهران 1380 ص.74
29- حديدي، جواد، ترجمان وحي، سال دوم شماره 2 ص.46
30- Journal Asiatique
31- Albin de Kazimirski Biberstein
32- Apotre: nom donne aux douze disciples que Jesus-Christ chargea de precher l'Evangile
33- Fatma-Zaida, L'Alkoran, Lisbonne, 1861
34- Edouard Montet, Le Coran, traduction nouvelle, Paris ,1929
35- Ahmed Laimeche et B.Ben Davoud. Le Coran, lecture par excellence, Oran, 1931.
36- Octave Pesle et Ahmed Tidjani, Le Coran, traduit de l'arabe, 1946.
37- Regis Blachere, Le Coran, traduction nouvelle, Maisonneuve, 1949-1951
38- Denise Masson , Essai d'interpretation du Coran inimitable,1967
39- Ahmed Boudib , Le Coran glorieux, Paris, (1967) تاريخ انتشار آن با توجه به مطالب وي در مقدمه کتاب حدس زده شده است
40- Si Hamzea Boubakeur, Le Coran, Paris ,1972
41- Jean Grosjean, Le Coran, Paris , 1972
42- Noureddin ben Mahmoud, Le Coran, Rabat et Monaco, 1976
43- Sadok Mazigh, Le Coran, Tunis, 1978

مقالات مشابه

القرآن الکریم و ترجمته إلی اللغات الأجنبیة

نام نشریهالعرفان

نام نویسندهمحمدصالح البنداق

ترجمه‏ای مؤمنانه، تخصصی و دشوار

نام نشریهترجمان وحی

نام نویسندهمیشل شود کیوکس

نقدي بر ترجمه‏بلاشر

نام نویسندهجواد حدیدی

نقدي بر يك ترجمه جديد از قرآن به فرانسه

نام نویسندهرضا عباسی, یحیی علوی

نخستين ترجمه قرآن به زبان فرانسه

نام نویسندهجواد حدیدی